شعر ها و مطالب عاشقانه

ساخت وبلاگ

 تو شبیه برادرم هستی، یه برادر که وارثِ درده

یه برادر که مثل من عمری زیر ساطور زنده‌گی کرده
توسری خورده سرسری نشده، خونده از یه جهان بی‌برده
یه برادر که با صداش شاید ورق روزگار برگرده

من همه راهو اشتباه رفتم، کی‌ می‌گه رؤیا، دنیا می‌سازه؟
هر درختی یه روز تبر می‌شه، هر زن آبستن یه سربازه
تیغ توقیف رو رگِ واژه‌س، مهر ممنوع روی پروازه
راهِ رفتن همیشه بن‌بسته، راهِ برگشت تا ابد بازه

پس باید رو به شعر برگردم، بسه همدیگه رو نفهمیدن
بسه تو چارچوب جون کندن، بسه تو یه مدار چرخیدن
همیشه چاه رو نشون دادم به صداهایی که نمی‌دیدن
اونا که با ترانه‌هام آخر روی پیستِ سقوط رقصیدن

حس سطل زباله‌ رو دارم لب به لب از سرنگ و ته‌سیگار
حس یه یاکریم که فهمیده لونه‌شو ساخته روی چوبه‌ی دار
من یه جوک توی مجلس ترحیم، من یه پروانه‌ام توی رگبار
من یه زندانی‌ام که عمرش رو مشت می‌کوبیده به تن دیوار

تلی از خواب‌های مکروهم، تلی از بغض‌های تعزیری
خسته از بورس بشکن و باسن، خوندنه از سر شکم‌سیری
توی عصری که حتا با عکسِ خودتم توی آینه درگیری
چه‌جوری می‌شه زندگی رو نوشت، وقتی لحظه به لحظه می‌میری

وقتی که گاندیای امروزی کفش کلوین‌کلاین می‌پوشن
وقتی که میمونا دارن نفتِ گربه‌ی آسیا رو می‌دوشن
وقتی که غولای مبارز هم بی‌قراره بلیطِ گوگوشن
خب دیگه عادیه که مطرب‌ها خودشونو به پول بفروشن

حالا که استخونای شاملو، زیر سنگِ شکسته می‌پوسه
حالا که آخرین چریک داره چکمه‌ی دیکتاتور رو می‌بوسه
حالا که مرکز جهان امروز تخت‌خوابِ یه نشمه‌ی روسه
دیگه فرقی نداره دنیامون توی دستِ کدوم دیوثه

تو شبیه برادرم هستی، یه برادر که خوب می‌بینه
یه برادر که خوب می‌دونه، معنی گوله رو توی سینه
ما کتک خورده‌ی یه کابوسیم، تو زمانی که رؤیا ننگینه
تو زمانی که وزن این هستی، مثل وزن سکوت سنگینه


 

شعر ها و مطالب عاشقانه...
ما را در سایت شعر ها و مطالب عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : شاهین shahin666 بازدید : 1352 تاريخ : چهارشنبه 18 ارديبهشت 1392 ساعت: 21:55

 ما نسل بوسه های خیابانی هستیم...نسل خوابیدن با اس ام اس...نسل درد و دل با غریبه های مجازی...نسل غیرت رو خواهر،روشنفکری رو دختر همسایه...نسل پول ماهانه وی پی ان...نسل عکسهای برهنه بازیگران...نسل جمله های کوروش و شریعتی...نسل ترس از رقص نور ماشین پلیس...نسل استرس های کنکور و سکته های خاموش...نسل تنهایی،نسل سوخته... یادمان باشد هنگامی که دوباره به جهنم رفتیم مدام بگوییم:یادش بخیر...دنیای ماهم همینجوری بود

 

 

 

 

 

 

با تو از عشق میگفتم
از پشیمانی
و از اینکه فرصتی دوباره هست یا نه ؟!...
در جواب صدایی بی وقفه می گفت:
"دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می باشد!!!"




 

شعر ها و مطالب عاشقانه...
ما را در سایت شعر ها و مطالب عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : شاهین shahin666 بازدید : 535 تاريخ : چهارشنبه 18 ارديبهشت 1392 ساعت: 21:59

 حالا برقص ، رقص ...درآغــوش من برقص

من مرد می شوم ... و تو مانند زن برقص

دست مرا بگیر کــه گـــم مـی کنم ترا

در تن، تنم، تنت ... تتتن تن تتن برقص

من شعر می شوم که بگردم به دور تو

حالا بیــــا جلـــوی همین انجمن برقص

چیزی مهم نبود، مهم نیست جزخودت

کـــه اولا ... کـــه ثانیـــاً و ثالثـــا برقص!

از خود شروع کن وسط بازوان من

تا انفجار لحظه بیخود شدن برقص

بالا بیــاور این همـــه عشق سپید را

حالا سیاه مست بشو در لجن برقص

بر روی ریلهای غم انگیز خود کشی

با سوتهـــای پــر هیجان تـرن برقص!

***

رقصید زن میان لباس عروســـــی .ِ..

شاعر بلند شو ... و میان کفن برقص

 

شعر ها و مطالب عاشقانه...
ما را در سایت شعر ها و مطالب عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : شاهین shahin666 بازدید : 617 تاريخ : سه شنبه 17 ارديبهشت 1392 ساعت: 20:50

 از چشــم هام، آدم دلتنگ می بَرَند

با جرثقیل از دل من سنگ می برند
فحشـی ست در دلــــم کـــه شدیداً مؤدّب است
در من تناقضی ست که هر روزش از شب است
خوابیده اند در بغلم بی علاقه ها
پرواز مـــی کنند مرا قورباغـــه ها
از یاد مـــی برند مــــرا دیگـــــری کنند
از دستمال ِ گریه ی من روسری کنند
در کلّ شهر، خاله زنک ها نشسته اند
درباره ی زنـــی کــــه منــم داوری کنند
با آن سبیل! و خنجر ِ در آستینشان
در حقّ ما برادری و خواهـری کنند!!
چشم تو را که اسم شبش آفتاب بود
با ابرهای غمــــزده خاکستــــری کنند
ما قورباغه ایم و رها در ته ِ لجـن
بگذار تا خران چمن! نوکری کنند
ما درد می کشیم که جوجه فسیل ها!
در وصف عشق و زیر کمر شاعری کنند
از سختمان گذشته اگر سخت پوستیم!
بیچاره دشمنان شما! ما کـه دوستیم!!
از دعــــوی ِ برادری ِ با سبیــل ها!
تا واردات خارجی ِ دسته بیل ها!!
از تخت هـــای یک نفــره تا فشار قبر
خوابیدن از همیشگی ِ مستطیل ها
در جنگ بین باطل و باطل کـــه باختم
دارد دفاع می شود از چی وکیل ها؟!
دیروز مثل سنگ شدم تا که نشکنم
امــروز مــــی برند مـــرا جــــرثقیل ها
چیزی که نیست را به خدایی که نیستیم
اثبات مــــی کنند تمـــــــــام ِ دلیـــــــل ها
در حسرت ِ گذشته ی بر باد رفته ای
آینده ی کپی شده ای از فسیل ها!
ناموسم و رفیق و وطن فحش می دهند
دارند بیت هـــام به من فحش می دهند
پرونده ای رها شده در بایگانی ام
از لایه های متن بیا تا بخوانی ام
باران نبود، امشب اگـــر گــونــه ام تر است
بر پشت من نه بار امانت، که خنجر است!
از نام هـــا نپــــــرس، از این بازی ِ زبان!
قابیل هم عزیز من! اسمش برادر است
از کودکیت، اکثــــر ِ اوقات درد بود
تنها رفیق ِ آن دل ِ تنهات درد بود
شاعر شدی به خاطر یک مشت گاو و خر
شاعر شدی ولـــــی ادبیـــــّات، درد بـود!
داری من و جنـــــون مرا حیف می کنی
داری شعار می دهم و کِـیف می کنی
در شـهر ما پرنده ی با پــــر نمی شود!
آنقدر بد شده ست که بدتر نمی شود
اسمش هرآنچه باشد: یا دوست یا رفیق
جـــــز وقت ارث با تــــــــو برادر نمی شود
از «دستمال» اشکی من استفاده هاست!!
نابرده رنـــــــج، گنــــــــج میسّر نمی شود!!
می چسبم از خودم به غم و شعر می شوم
از شعر گریــــه می کنــــــم و شعر می شوم!
از کاج هام موقــــع چاقــــو زدن توام
بگذار شهر هرچه بگویند! من، توام!
افتاده در ادامه ی هر گرگ، گلّه ها
محبوبیت، به رابطه ام با مجلّه ها
تشکیل نوظهوری ِ مشتی ستاره ها
از دادن ِ تمامـــی ِ … در جشنواره ها
شب های حرف و س.ک.س ِ به سیگار متـّصل
و اشک هـــــای شـــــعر، کنـــــار ِ در ِ هتـــــــل
دارم سؤال مــــی شوی از بـی جواب ها
بیهوده حرف می/ زده در گوش خواب ها
تا گریه ای شوم بغل ِ هر عروسکم
تا کز کنــم دوباره به کنج ِ کتاب ها
از گریه های دختر ِ می خواست یا نخواست
در ابتدای قصّـــــه کــــــه یک جور انتهاست!
تا صبــح عــر زدن وسط ِ دست های تو
بیداری ام بزرگ تر از فکر قرص هاست
از قصّه ی تو بعد ِ «یکی که نبود»ها
از آسمان محـــو شده پشت دودها
از قصّــــه ی دروغــــی ِ آدم بزرگ ها
تقسیم گوسفند جوان بین گرگ ها!
تسلیم باد/ رفتن ِ نامـوس ِ باغ ها
آواز دسته جمعی و شاد ِ کلاغ ها
یک جفت دست، دُور گلویم که سست شد
افتادن ِ من از همـــــه ی اتفــــــاق هـــا
جنگل به خون نشست و درختان تبر شدند
و بار مـــی بــرنــــــد کماکان الاغ هــــــــا!
در می روم از اینهمه پوچی به خانه ات
از خانه ام! بـــه گوشه ی امن ِ اتاق ها
پاشیدن ِ لجـن به جهان ِ مؤدّبت!
عصیانگری قافیه در قورباغه ها!!
لعنت به ساده لوحی ات و آن دل ِ خرت!
بهتت زده! شکسته در این شــهر باورت
به دست دوست یا که به آغوش امن عشق
این بار اعتمـــاد کنــــــی خاک بـــــر سرت!!
خشکیده چشم و گریه ی ابرم زیاد نیست
ای زندگــی بمیر! کــــــه صبرم زیاد نیست
از زنگ بـــی جواب ِ کسی در کیوسک ها
از زل زدن به بی کسی بچّه سوسک ها!
از بحث روزنامـــه ســــــر ِ کارمـــزدها
از بوی دست های تو در جیب دزدها
تزریق چشم های تو کنج ِ خرابه ها
از پاک کــــردن ِ همـــــه با آفتابه ها
از چند تا معادلــــه و چند تا فلش
از یک پری که آمده از راه دودکش
از انحراف من وسط ِ مستقیـــــم هـــــا!
از عشق جاودانه ی ما پشت سیم ها!!
از گریـــــه ی تمـام شده بعد ِ چند روز
از بالشم که بوی تو را می دهد هنوز
از آدمی که مثل تو از ماه آمده ست
از اینهمه بپرس:
چرا حال من بد است؟!!
از این شب برهنـــــه چراغ مرا بگیر
از قرص های خسته سراغ مرا بگیر
دستــی بــه روزهـــای خرابـــــم نمی بری
از چشم های توست که خوابم نمی بری
دارد جهـــان، غرور مرا مَرد می کند
سگ لرزه هام زیر پتو درد می کند
*
رد می شود شب از بغل من، سیاهپوش
با گریه هستمت که اگر نیستم به هوش
پوشانده شب تمامی این شهر زشت را
خوابیده است داخل سوراخ، بچّه موش!
شب می رسد… و تنها از، اینهمه سیاه
آوازهــــــای رفتگری مـــی رسد به گوش

 

شعر ها و مطالب عاشقانه...
ما را در سایت شعر ها و مطالب عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : شاهین shahin666 بازدید : 599 تاريخ : سه شنبه 17 ارديبهشت 1392 ساعت: 20:49

 دارم گریــه مـی كنم و گریه می كنم

از تو ، به تو ، بدون تو ، تو! گریه می كنم...

تو نیستـی! شبیه كلیدی بدون قصر

پرسه زدن به تنهایی در «ولیّ عصر»

من ، سردی نبـــودن دستـــی كــــه هیـــــچ وقت...

شب ، تاكسی ، صدای «مهستی» كه هیچ وقت...

«به من نگا كن واسه‌ی یه لحظه / نگات به صد تا آسمون می ارزه»

باران به شیشه می زند از چشم های من

حتی نمی رسد بـــه خودم هـم صدای من

باران ، صدای هق هق مردی كه داشتی

كـه جا گذاشتیش ، «مرا» جا گذاشتی!

از پشت شیشه رد شدن چند خط ّ كج

باران ، صدای گریــه ی یک خانـه در كرج

«تو خاموشی ، خونه خاموشه / شب آشفته ، گل فراموشه»

در خواب های كوچك تو دیر كرده ام

از تارهای حنــجره ات گیــر كرده ام

دارم شبیه یک حشره گریه می كند

بر روی تخت یک نفره گریـه می كند

یک عنكبــــوت سیر ته خواب های زن

كه زل زده به مردمک چشم های من

«اون نگاه گرم تو یادم نمی ره / بوسه‌ی بی شرم تو یادم نمی ره»

از روزهـــای مَردُم و مـــردم شبت شدن

در كوچه های خلوت ، لب بر لبت شدن

از یك مسیــــح گمشده روی صلیب من

از دست های كوچک تو ، توی جیب من

از من كه بی تو هیچ زمانی و هیچ جا...

از یک قطار پُست شده سمت ناكجــــا!

«هر چی آرزوی خوبه مال تو / هرچی كه خاطره داریم مال من»

یك كیسه ی زباله به من قرص خورده است

یك تیـــغ نصفه داخـــل حمّــــام مرده است!

بوی جنـازه در تن من می دهد كسی

دارم به مرگ می روی امّا نمی رسی

زل مــی زنم بــــه آینه ی بد قیافـــه ام

خون می جهد به خاطره ها و ملافه ام

«اگه حتی بين ما / فاصله یک نفسه / نفس منو بگیر

نفس منو بگیر...»



شعر ها و مطالب عاشقانه...
ما را در سایت شعر ها و مطالب عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : شاهین shahin666 بازدید : 601 تاريخ : سه شنبه 17 ارديبهشت 1392 ساعت: 20:48

 دارم گریــه مـی كنم و گریه می كنم

از تو ، به تو ، بدون تو ، تو! گریه می كنم...

تو نیستـی! شبیه كلیدی بدون قصر

پرسه زدن به تنهایی در «ولیّ عصر»

من ، سردی نبـــودن دستـــی كــــه هیـــــچ وقت...

شب ، تاكسی ، صدای «مهستی» كه هیچ وقت...

«به من نگا كن واسه‌ی یه لحظه / نگات به صد تا آسمون می ارزه»

باران به شیشه می زند از چشم های من

حتی نمی رسد بـــه خودم هـم صدای من

باران ، صدای هق هق مردی كه داشتی

كـه جا گذاشتیش ، «مرا» جا گذاشتی!

از پشت شیشه رد شدن چند خط ّ كج

باران ، صدای گریــه ی یک خانـه در كرج

«تو خاموشی ، خونه خاموشه / شب آشفته ، گل فراموشه»

در خواب های كوچك تو دیر كرده ام

از تارهای حنــجره ات گیــر كرده ام

دارم شبیه یک حشره گریه می كند

بر روی تخت یک نفره گریـه می كند

یک عنكبــــوت سیر ته خواب های زن

كه زل زده به مردمک چشم های من

«اون نگاه گرم تو یادم نمی ره / بوسه‌ی بی شرم تو یادم نمی ره»

از روزهـــای مَردُم و مـــردم شبت شدن

در كوچه های خلوت ، لب بر لبت شدن

از یك مسیــــح گمشده روی صلیب من

از دست های كوچک تو ، توی جیب من

از من كه بی تو هیچ زمانی و هیچ جا...

از یک قطار پُست شده سمت ناكجــــا!

«هر چی آرزوی خوبه مال تو / هرچی كه خاطره داریم مال من»

یك كیسه ی زباله به من قرص خورده است

یك تیـــغ نصفه داخـــل حمّــــام مرده است!

بوی جنـازه در تن من می دهد كسی

دارم به مرگ می روی امّا نمی رسی

زل مــی زنم بــــه آینه ی بد قیافـــه ام

خون می جهد به خاطره ها و ملافه ام

«اگه حتی بين ما / فاصله یک نفسه / نفس منو بگیر

نفس منو بگیر...»



شعر ها و مطالب عاشقانه...
ما را در سایت شعر ها و مطالب عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : شاهین shahin666 بازدید : 533 تاريخ : سه شنبه 17 ارديبهشت 1392 ساعت: 20:48

 هر شب مرا با خود میبری

میبری به جایی که تاریک است و روشنایی آن تویی

هرشب مرا به اوج میبری
میرسیم به جایی که نگاهت همیشه آنجا بود

ما یکی شده ایم با هم
همیشگی شده عشقمان، بگو از احساست برای من…
همیشه میگویم تو تا ابد برایم یکی هستی،
یکی که عاشقانه دوستش دارم ، یکی که برایم یک دنیاست…

 

دنیای زیبایی که درون آنم
ببین یک دیوانه دائم نگاهش به چشمان توست ، من همانم!
ببین که حالم ، حال همیشگی نیست

اینجا، همینجایی که هستی باش، که قلبم بدون تو زنده نیست
ما عاشقانه مانده ایم برای هم، من برای تو هستم و تو برای من،

تمام نگاهت را هدیه کن به چشمان عاشق من…
هر زمان فکر بی تو بودن میکنم نفسم میگیرد،

اگر نباشی قلبم بی صدا میمیرد، مثل حالا باش،
مثل حالا عاشقانه دوستم داشته باش
نه اینکه فردا بیاید و بیخیال ما باش…

گفته بودم که با تو نفس میگیرم
گفته بودم با تو در این زندگی تنها رنگ عشق را میبینم،
رنگی به زیبایی چشمانت

اگر دست خودم بود دنیا را فدا میکردم برای همیشه داشتنت
تو را با هیچکس عوض نمیکنم ، عشقت را همیشه

در قلبم میفشارم و به داشتنت افتخار میکنم
تو را که دارم دیگر تنهایی را در کنارم احساس نمیکنم،

غم به سراغم نمی آید و دیگر به جرم شکستن اعتراف نمیکنم
ما یکی شده ایم با هم ، گرمای زندگی با تو بیشتر میشود

و اینجاست که دیوانه میشود از عشقت دل عاشق من…

شعر ها و مطالب عاشقانه...
ما را در سایت شعر ها و مطالب عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : شاهین shahin666 بازدید : 756 تاريخ : چهارشنبه 18 ارديبهشت 1392 ساعت: 22:03

 به مادرم بنويسيد حالمان خوب است

به هر كجا بروي رنگ آسمان خوب است!

به مادرم بنويسيد: مهديت زنده ست!

كه زندگي من اين گوشه جهان خوب است

كه فالگير حرم در ميان دستم ديد :

دوشنبه ، بيست و دو ِ دي! بله ، زمان خوب است!!

كه آب و دانه و جفت و بهار آماده ست

قفس هميشه براي پرندگان خوب است

به مادرم بنويسيد از غم غربت

و بعد نيز بگوييد بي گمان خوب است!

به مادرم بنويسيد گرچه خواهم مرد

دلم خوش است كه پايان داستان خوب است

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پـيدا بكن يـك آدم آدمـتري را

وشانه هاي محكم ومحكمتري را

آقاي خوبي كه دلش سنگي نباشد

معشـوقهاي دوستت دارمتري را!

من را رها كن هر چه مي خواهي تو داري

از دست خواهي داد چيز كمتري را

با گيسوانت باد بازي كرد و رقصيد

و زد رقـم آيـنـده درهـمتري را

تو آخـر اين داستان بايد بخـندي

پس امتحان كن عاشق بي غمتري را

من مي روم آرام ، آرام از همه چيز

هر روز مي بيني من مبهمتري را

من را ببخش از اين خدا حافظ، خداحا...

پيدا نكردم واژه مرهـمتري را

 

شعر ها و مطالب عاشقانه...
ما را در سایت شعر ها و مطالب عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : شاهین shahin666 بازدید : 631 تاريخ : سه شنبه 17 ارديبهشت 1392 ساعت: 20:42

 مثل امواج دریا آمدی و ساحل قلبم را در میان خودت گرفتی ، همدیگر را دیوانه کرده بودیم با نوازش های هم ، آن سکوت عاشقانه رابه یاد داری در لحظه بوسیدن هم؟

::
::

خورشید بتابد یا نتابد، ماه باشد یا نباشد، شب و روز من یکی شده، فرقی ندارد برایم، همه چیز برایم رویا شده، عشق تو برایم آرزو شده، به رویا و آرزو کاری ندارم، حقیقت این است که دوستت دارم!


::
::

در اوج آسمان به دنبال تو، هر جا میروی باز هم یکی هست به دنبال تو
تویی که در قلب منی و منی که همیشه فدای توام
دیگر به دنبال بهترین ها نیستم، من شیفته آن خوبی های توام


::
::

همیشه اولین و آخرین کلام شعرهایم تو بوده ای
همیشه برایم به معنای واقعی یک عشق بوده ای
گرچه گهگاهی از تو بی وفایی دیده ام اما همیشه برایم باوفا بوده ای
گرچه دلم را میشکنی و اشکم را در می آوری اما تو همیشه برایم یک دنیا بوده ای


::
::

همیشه صدایی بود که مرا آرام میکرد، دستهایی بود که دستهای سردم را گرم میکرد
همیشه قلبی بود که مرا امیدوارم میکرد، چشمهایی بود که عاشقانه مرا نگاه میکرد
همیشه کسی بود که در کنارم قدم میزد ،احساسی بود که مرا درک میکرد
حالا من و مانده ام یک دنیای پوچ ، نه صداییست که مرا آرام کند و نه طبیبیست که مرا درمان کند


::
::
غنچه عشق وا شد و تو را درون آن دیدم، شبنمی شدم و بر روی تو باریدم
تا در اعماق قلبت بنشینم و با عشق و محبتت زنده بمانم


::
::
همیشه اولین و آخرین کلام شعرهایم تو بوده ای ، میخواهم این شعر اولینش تو باشی و آخرین نداشته باشد
همچنان ادامه داشته باشد…


::
::
بیا با هم یک تصویر زیبای دیگر از عشق بکشیم ، تصویری مثل آن نقاشی دیروز
تا به یادگار بماندو این یادگاری مثل یک خاطره بماند ، تا ما نیز مثل خاطره ها باشیم ، نه خاطره ای از گذشته ، خاطره هایی شیرین از هر روز زندگی مان که همیشه تا ابد در قلبمان به یادگار بماند!


::
::
تو برای من عشق نمیشوی ، تو برایم آنچه که میخواستم نمیشوی
از همان اول هم نباید به تو دل میبستم ، میدانستم روزی تمام میشوی


::
::
این من هستم که وفادار خواهم ماند ، این تو هستی که تنها بی وفایی از تو جا خواهد ماند!
این من هستم که آخرش میسوزم ، این تو هستی که میروی و من با چشمهای خیس به آن دور دستها چشم میدوزم
همیشه جایی بود که با دیدنش یاد تو در خاطرم زنده میشد ، همیشه آهنگی بود که با شنیدنش حرفهایت در ذهنم تکرار میشد
آن لحظه ها همیشگی نبود ، عشق تو در قلبم ماندنی نبود ، بودنت در کنارم تکرار نشدنی بود!


::
::
نمیدانستم برایت کهنه شده ام ، هنوز مدتی نگذشته که برایت تکراری شده ام
مهم نیست ، برای همیشه تو را از یاد میبرم ،قلبم هم نخواهد، خاطرت را خاک میکنم
تو نبودی لایق من ، تو نبودی عاشق من ، میمانم با همان تنهایی و غم


::
::
گفتی مرا دوست داری ، اما دوست داشتنت دو روز است ، دیروز گذشت و آخرش امروز است!


::
::
روزهای با تو بودن گذشت و رفت ، هر چه بینمان بود تمام شد و رفت ، عشقت را به خاک سپردم و قلبت را فراموش ، اما هنوز آتش غم رفتنت در دلم نشده خاموش!


::
::
تا عشق تو آمد در قلبم، تو رفتی، تا آمدم بگویم نرو ،رفته بودی، تا خواستم فراموشت کنم خودم را فراموش کردم


::
::
همیشه دلتنگی بود و انتظار ، همیشه لبخند بود و به ظاهر یک عاشق ماندگار
امروز دیگر مثل همیشه نیست، حس و حال من مثل گذشته نیست
امروز دیگر مثل همیشه نیست، من هم طاقتی دارم، صبرم تمام شدنیست


::
::
همیشه میترسیدم تو را از دست بدهم ، همیشه میترسیدم رهایم کنی ،مرا تنها بگذاری
اما…. تو آنقدر خوبی، که به عشق و دوست داشتن وفاداری
که حتی یک لحظه نیز فکر نبودنت را نمیکنم
همین مرا خوشحال میکند ، همین مرا به عشق همیشه داشتنت امیدوارم میکند


::
::
اگر بدانی جایگاهت کجاست ، مرا باور میکنی
اگر بدانی چقدر دوستت دارم ، درد مرا درمان میکنی
تو عزیزی برایم ، تو بی نظیری برایم، حرف دلم به تو همین است ، قلبت می ماند تا آخرین نفس برایم


::
::
میگذرد روزی این شبهای دلتنگی، میگذرد روزی این فاصله و دوری، میگذرد روزهای بی قراری و انتظار، میرسد همان روزی که به خاطرش گذراندیم فصلها را بی بهار، و از ترس اینکه بهم نرسیم شب تا صبح را اشک میریختیم


::
::
از خدا دیگر هیچ نمیخواهم ، دیگر هیچ آرزویی ندارم ، رویایم را میخواستم که به آن رسیدم ، دنیا را میخواستم که آن را به دست آوردم ، رویایی که همان دنیای من است، و تویی که همان دنیای منی…

شعر ها و مطالب عاشقانه...
ما را در سایت شعر ها و مطالب عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : شاهین shahin666 بازدید : 446 تاريخ : پنجشنبه 19 ارديبهشت 1392 ساعت: 22:14

 اندکی عاشقانه تر زیر این باران بمان

ابر را بوسیده ام تا بوسه بارانت کند . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غمگین تر از همیشه تو را بوس میکنم

این لحظه را به عشق شما بوس میکنم

اینقدر عاشقانه دلم تنگ میشود

گاهی تو را شبیه خدا بوس میکنم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

نیست در این گفته من سوسه ای                  گر تو به من قرض دهی بوسه ای

بوسهء دیگر سر آن مینهم                             لحظه دیگر به تو پس میدهم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

گفته بودم که اگر بوسه دهی،توبه کنم

که دگر باره ازین خطاها نکنم

بوسه دادی،چو برخواست لبت از لب من

توبه کردم که دگر توبه ی  بیجا نکنم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بوسیدن قول ماندن نیست شروع با هم بودنه

درک و هم را فهمیدن و حس به هم رسیدنه . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

لبهای مرا از همه استثنا کن

یک بوس خصوصی به لبم اهدا کن !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دیگه بوسه قدقن

ماچ و عشوه قدغن

توی عمق فاجعه

رفتن بی جا قدغن

جمع دو تایی ما

باشه به هر جا قدغن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خنده ام میگیرد

 

 

 

وقتی پس ازمدت ها بی خبری

 

 

 

بی آنکه سراغی ازاین دل آواره بگیری

 

 

 

میگویی:دلم برایت تنگ است

 

 

 

یامرابه بازی گرفته ای

 

 

 

یامعنی واژه هایت راخوب نمیدانی

 

 

 

دلتنگیت ارزانی خودت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

گاهی از انسان بودنــــــــم شرم میکنم ...

گاهی می خواهم انســــــــــان نباشم

 

گوسفندی باشم ، پا روی یونجه هـــــــا بگذارم ...

اما دلــــــــــی را دفن نکنم ... !

 

گرگی باشم ، گوسفند هـــــــا را بِدَرم

اما بدانم ، کــــــــارم از روی ذات است نه از روی هوس ... !

 

خفاشی باشم که شبها گـــــــــردش کنم

با چشمهـــــــــای کور ، اما خوابی را پرپر نکنم ... !

 

کلاغی باشم که قار قار کنم

پرهــــــــایم را رنگ نکنم و دلــــــــی را با دروغ بدست نیاورم ... !

شعر ها و مطالب عاشقانه...
ما را در سایت شعر ها و مطالب عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : شاهین shahin666 بازدید : 388 تاريخ : سه شنبه 17 ارديبهشت 1392 ساعت: 20:34